روز به روز شیطون تر
16/02/2013 سلام فسقلی مامان
اول از همه باید بگم منو ببخش مامانی که دیر به دیر میام و از شیرینکاریات و حتی شیطونیات مینویسم. راستش به خاطر اینه که تموم وقتمو تو پر کردی و همش در خدمت توام و اصلا به هیچ کار دیگه ای نمیرسم . ماشالله هر چی بزرگتر میشی فضولیات و شیطونیات هم بیشتر میشه و به وسایل خونه کنجکاوتر میشی و ما باید بیشتر و بیشتر مواظبت باشیم. تقریبا همه وسایل روی کمدارو که دستت بهشون میرسید و مخصوصا اونایی که خطرناکه رو جمع کردیم و بالا گذاشتیم تا دور و برت خالی بشه و تو راحت تر به خونه گردیت ادامه بدی. اما تو هرچه که قدت بلندتر میشه تلاشت برای رسیدن به وسایل بالا هم بیشتر میشه . و اون روز که به اونا برسی .... دیگه باید کلا اسباب کشی کنیم .
وسایلی که قل میخورن رو خیلی دوست داری و این ور و اون ور قلشون میدی و خودت چهار دستو پا میری دنبالشون. مثل بطری اب. واسه همین بابایی برات یه توپ کوچولوی پارچه ای خریده و تو حسابی دوستش داری و باهاش بازی میکنی.
با سایه ات هم زیاد بازی میکنی .تا چشمت به سایه ات میفته فورا دوتا دستتو میاری بالا و حرکت میدی و از اینکه سایه ات هم حرکت میکنه خوشحال میشی و ذوق میکنی...
نازنینم یکی دیگه از کارایی که این روزا یاد گرفتی و من خیلی دوستش دارم اینه که تا غذاتو میبینی یا وقتی من صدات میکنم و میگم امین غذا میخوری? تو خوشحال میشی و دهنتو مزه مزه میکنی و اگه با روروئک باشی میدوی دنبالم . و اگه رو زمین باشی دستاتو میاری بالا تا بغلت کنم و بهت غذا بدم.
خب عزیز دلم واسه امروز کافیه .از این به بعدسعی میکنم زود به زود بیام .
اینجا میخواستم لباستو عوض کنم ولی تو نمیذاشتی و با کنجکاوی به دستو پات نگاه میکردی.