یه شب سخت
02/02/2013 سلام جگرگوشه مامان
یه چند روزیه به خاطر دندونات داری اذیت میشی وهرچی دستت میادو میکنی تو دهنت و با شدت و حرص تمام با دندونات فشارش میدی. یا همش دندوناتو رو همدیگه می ساوونی و اینا نشون از اینه که لثه هات میخاره. بدتر از همه اینکه شبا تو خواب بی تاب میشی و هی خودتو این پهلو و اون پهلو می کنی یا رو شکم می خوابی ولی انگار تو هیچ حالتی اروم نمی گیری و یه چیزی اذیتت می کنه.میدونم عزیزکم درد داری ولی کاری از دست ما بر نمیاد و فقط با چهار قل و ایه الکرسی خوندن و دعا کردن به خدا میسپاریمت وازش میخوایم کمکت کنه طاقت بیاری واین دردو راحت تر بتونی تحمل کنی .تا این مرحله هم به خوبی بگذره.
اما دیشب به هرسه تامون خیلی سخت گذشت نمیدونم چرا اصلا نمیتونستی بخوابی وچندین بار با جیغ و فریاد بیدارشدی وگریه میکردی حتی وقتی بغلت کردم هم اروم نشدی و شیر نمیخوردی. خیلی نگران شدیم فکر کردم شاید دلت درد میکنه یا شاید دیروز از بس با روروئکت راه رفتی خسته شدی و پاهات درد میکنه یه بارم وقتی تو تختت وایستاده بودی وبازی میکردی لبتو زدی به نرده /وخون اومد وتو خیلی گریه کردی/و شاید الان جای زخم درد گرفته وداره اذیتت میکنه. شایدم سرما خوردگی و ابریزش بینی ت که از دیروز شروع شده ....
نمیدونم کدوم یکی از اینها نا ارومت کرده بود یا شاید همشون دست به دست هم نمیذاشتن پسر کوچولوی ما بتونه راحت بخوابه . ما هم بدنتو ماساز دادیم وکیسه اب گرم رو شکمت گذاشتیم وچای سرماخوردگی بهت دادیمو....هر کاری کردیم تا اروم بشی و بخوابی ولی تو همون لحظه خوابت میبرد و نیم ساعت نشده دوباره از خواب میپریدی و گریه و....
من که طاقت گریه تو رو ندارم با دیدن بی قراری و گریه تو گریه ام گرفته بود و بابایی بنده خدا هم که خودش حسابی نگرون وپریشون شده بود تو رو از بغلم میگرفت تا ارومت کنه واز من میخواست خونسرد باشم ولی تو همچنان گریه می کردی وما مضطربتراز قبل .....
نزدیکای صبح بهتر شدی ویه 2 ساعتی خوابیدی وقتی بیدار شدی سرحالو اروم بودی انگار نه انگارتموم شبو گریه کردی. و ما تا اخرش نفهمیدیم تو چت شده بود???
خب اینم از مادرانه ها و عاشق فرزند بودن من....